من خیلی تنهام

خودم مقصر این تنهاییم

من خیلی تنهام

خودم مقصر این تنهاییم

1- اینقدر دلم میخواست فلفلی توی این سن حداقل چندتا کلمه درست و حسابی بگه اما متاسفانه هیچ کلمه درستی را بجز ماما و بابا بلد نیس و بعید میدونم بدونه ماما یعنی من و بابا یعنی باباش

2- راننده سرویسمون از وقتی متوجه شده من باردارم اینقدر میترسه و محتاط عمل میکنه.از هر دست اندازی که رد میشه یه نگاه تو آینه میکنه میگه خوبید؟هر آن فکر میکنه که الان میزام.خخخ..

دیروز هم حالش خوب نبود برامون آژانس گرفت.موقعی که رسیدیم راننده گفت راضی بودید؟ من تمام سعیمو کردم که توی دست اندازها تکون نخورم ها....گویا راننده سرویس کلی بهش سفارش کرده بوده آروم برو بار شیشه داره...خخخ

3-دیروز سخت مشغول کار بودم که یهو یه نامه برام اوردند. پرسیدم چیه؟ گفتند نامه اعمالته...منم خندیدم اما هرچی خوندم لبخندم روی لبم ماسید...نوشته بود اینجانب اعلام میدارم تا تاریخ 29/12/96 در این شرکت مشغول به کار بودم و هم اکنون قطع همکاری نموده ام و همه مطالبات خود را گرفته ام و هیچ شکایتی از شرکت ندارم...هر سال یه چیزی توی این مایه ها امضا میکردیم اما امسال نوشته بود قطع همکاری نمودم و دارم میرم و اینا...خیلی ناراحت شدم...حال کسایی که اخراج میشن را درک کردم...رفتم اتاق مدیرعامل و با طعنه گفتم پس چرا اینقدر بی خبر؟ خلاصه کاشف به عمل اومد اون کسی که متن نوشته دیگه خیلی دقت نکرده و خداراشکر هنوز اخراج نشدم...

4-هرچند دو سه ماه دیگه باید برای همیشه کارو ول کنم برسم به بچه داری....فکر بی پولی و بی درآمدی بدجور عذابم میده...هعی...بورس که غیر از ضرر و استرس چیزی برام نداشت...تحقیق و مقاله هم که دیگه با این اوضاع گل و بلبل دانشگاهها کی دیگه پول میده برای ترجمه مقاله و این حرفا؟ همه پولو میدند به استاد و نمره رو میگیرن.اینجوری به صرفه تر هست براشون.

نظرات 8 + ارسال نظر
حوا شنبه 29 اردیبهشت 1397 ساعت 09:42

وااااایییی مگه راننده اتون موقع راننندگی پشت فرمون میخوابه؟

من یه بار با آژانسی که داشتم میرفتم سر کار هی چرت میزد پشت فرمون... داشتم سکته میکردم.. میخواستم بزنم رو شونه اش بگم داداش اگه خوابت میاد بزن کنار ما رو به کشتن ندی...
قشنگ چشماش بسته میشد و میرفت تو خواب بعدش یهویی میپرید...

نه عزیزم از بس بهش گفتم خیالت راحت اتفاقی نمیفته گفت یعنی حتی میتونم بخوابم؟
البته گاهی توی مسیر خوابش میگیره ها ولی هی باهامون حرف میزنه که خوابش بپره

حوا چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397 ساعت 10:00

عاققااااا فیلتر شکن ندارم گوشیم هم در پیت شده هیچ فیلتر شکنی روش جواب نمیده...
از وقتی دلار گرون شد یهویی اون گوشی که میخواستم بخرم 2 میلیون بود الان شده 3 میلیون... توان خریدم اومده پایین....
دلم برای دوستانی که توی تلگرام باهاشون چت میکردم تنگ شده... علی الخصوص شما و یکی دیگه
به قول مامانبزرگم نعلت (لعنت) بر یه چیزهایی

یه بار الکی خودتو یه جوری نشون بده که انگار میخوای زایمان کنی راننده اتون رو سکته بده
بعد که رسوندت بیمارستان بگو خوب شدم

من نگفتم ها عاقققاااااا حس بدجنسی درونم بود

خدا باعث و بانی فیلترینگ تلگرامو نیامرزه که حتی دوستها رو هم از هم دور کرد
حالا نه به اون شدت که بگم منو برسون بیمارستان ولی امروز به پیشنهاد دختربزرگه بابایی یه ذره ترسوندمشیهویی گوشیمو از دستم انداختم و داد زدم ای وایییی ...بیچاره داشت سکته میکرد سریع زد بغل...گفتم گوشیم افتاد شما چرا وایسادین؟گفت فکر کردم مشکلی براتون پیش اومده...دیگه براش توضیح دادم بچه جاش سفته و اوایلش خطر افتادن بیشتره و اینا...یه کم آروم گرفت...بنده خدا میگفت با هزار سلام و صلوات سبقت میگرفته...بعد گفت پس خیالم راحت باشه پشت فرمون بخوابم؟

Nelii چهارشنبه 26 اردیبهشت 1397 ساعت 02:24 http://nelii75.blog.ir

واااای تو اینجایی،میدونی چقدر یادت بودم و دنبال یه خبری ازت بودم؟؟؟
امشب گفتم بذار آدرس قدیمیتو چک کنم دوباره و چشپام قلب قلبی شد*__*
عید همه ی شماره هام پاک شدن،شمارتو گم کردم:(
فلفلی و قلقلی خوبن؟
خوش به حال فلفلی،من که در حسرت یه خواهرم:)

نلی عزیزم
تو کجایی یهو غیبت میزنه؟؟؟
من ادرس وبلاگت یادم رفته بود هرچی هم توی گوگل میزدم دکتر نلی نمیومد که ...نگو باید میزدم دانشجوی پزشکی نلی
خوشحالم تو آدرس منو یادت بود و بهم سر زدی

دختر بزرگه بابایی سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 14:08

بله که داریم تازه اگه حوصله و جنبه در طرف مقابل ببینم به مارمولک درون هم تبدیل میشه.
اون بیماری رو هم تو دو نفر از اشنایانم دیده بودم یکیشون دختر یکی از دوستان بود که تا 7-8 سالگی هم خوب نشده بود و آخر سر عملش کردن و الان هم ازدواج کرده و خودش یک دختر داره. یکی هم دختر داییم بود که تا 3-4 سالگی طول کشید تا خوب شد ولی الحمدلله احتیاج به عمل نشد. دختر دوستمون یک دختر کوچولوی ضعیف بود که بعد از عمل تازه انگار شروع کرد رشد کردن ولی دختر داییم یک دختر تپل سرخ و سفید که اصلا باورمون نمیشد مشکل داشته باشه. این رو هم شنیدم که همه بچه ها این سوراخ تو قلبشون هست که گریه موقع تولد باعث بسته شدنش میشه. منم که حساس موقع تولد دخترم بیهوش بودم و بعدش از دکتر پرسیدم و موقع تولد پسرم که بی حسی نخاعی داشتم همه حواسمو داده بودم تا صدای گریه اش رو بشنوم.

چه باحالاصلا بهتون نمیاد
خدا را شکر که مشکل هر دوشون برطرف شده
رابطه بین گریه موقع تولد و بسته شدن سوراخو نشنیده بودم...باید جوراب نظر قطعی بده

حوا سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 10:48

کوچ نشین شدی
عاقاااا مقاله هم انجام میدی؟
چند میگیری برای مقاله تا قبل از 15 خرداد انجام بشه؟

کجایی کم پیدا
از وقتی تلگرام فیلتر شده تو هم نیومدی
تا پونزده خرداد که وقتی نمونده...اتفاقا یکی از مشکلاتم همین بود که همه دقیقه نود یادشون میفتاد مقاله هاشونو نیاز دارند
جدا از شوخی دیگه مخم نمیکشه واقعا...واسه همین از فکر ادامه تحصیل هم اومدم بیرون

دختر بزرگه بابایی سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1397 ساعت 08:34

سلام
ممنون
من نمیدونستم فلفلی مشکل قلبی داشته الحمدلله که خودش خوب شده. هزینه ای هم که برای چکاپ نی نی گلی کردی اصلا ناراحتی نداره به یک لحظه آرامشت میارزه. من همیشه وقتی خودم یا بچه ها رو میبرم دکتر با التماس میخوام کارهای تشخیصی هزینه بر ولی مطمئن کننده رو انجام بدن تا خیالم راحت بشه و همیشه هم از کارم راضی بودم. الحمدلله که این روشها هست و خدای نکرده اگر مشکلی هم باشه میشه متوجه شد و درمان کرد. کلا هر هزینه ای برای سلامتی خودت و نی نی ها میکنی اصلا دیگه بهش فکر نکن.
اون راننده با احتیاط رو هم یک بار بترسون

سلام
مشکل قلبی که نه... گویا یه سوراخ بین دهلیزی سی درصد افراد بعد تولد دارند که باید بررسی بشه خدای نکرده بزرگ نشه و فلفلی هم داشت و دو ماه یه بار میبردمش اکوی قلب ازش میگرفتند...هشت ماهش که شد دیگه دکتر اکو نگرفت و گفت لازم نیس
چقدر جمله اخرتون باحال بوددد...حتما یه نقشه میکشم براش
ولی نمیدونستم شما هم یه کرم درون دارید

مریم یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 ساعت 12:42 http://navaney.blogfa.com/

من موندم تو که کارهات روبراه شد ، چرا نرفتی
به نظرم بعد از به دنیا اومدن فسقلی دوباره اقدام کن

هعیییی مریم
چی بگم؟؟؟
چندسال پیش امیدم به بورس دکترا بود...داشت همه چی اوکی میشد که فلفلی وارد زندگیم شد...سنم بالاتر رفت و فهمیدم دیگه مغزم برای تحصیل نمیکشه به فکر مهاجرت برای کار بودم که قلقلی اومد...الان هم دو سال دیگه فرصت دارم با این شرایطم برم وگرنه حدنصاب امتیازمو از دست میدم...نمیگم دست کشیدم ولی دلسردتر از قبل ادامه میدم...مدرک زبانم مرداد منقضی میشه مجدد باید امتحان بدم و معلوم نیس همون نمره قبلو بگیرم...اووووه واقعا راه سخت و طاقت فرساییه...یه بار که شکست بخوری باید از اول برگردی همه کارا رو بکنی.حسابشو بکن من سه بار شکست خوردم

سمانه یکشنبه 23 اردیبهشت 1397 ساعت 12:27 http://weronika.blogsky.com

اول سلام
دوم هم عصبانی از اینکه از بچه بیشتر از خودش توقع داری
من به عنوان مادر سه تا بچه می گم همه بچه ها منحصر به فردند
سوم هم کار توی شرکت خصوصی همینه دیگه ما هم از این تسویه حساب ها خیلی امضا کردیم (11 بار) و هر سال هم سفت و سخت تر از سال قبل

سلام
دوم توقع که نه ولی دست خودم نیس گاهی به آرزوهام در مورد بچه ام فکر میکنم و البته قبول دارم که خیلی بده باید اصلاح بشم
سوم خیلی اوضاع کار بد شده خیلییی خدا به داد مردهایی برسه که حقوق چندماهشونو نگرفتند خدا خودش به فریاد دل ایرانیا برسه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد