من خیلی تنهام

خودم مقصر این تنهاییم

من خیلی تنهام

خودم مقصر این تنهاییم

فلفلی چند روزیه سرگیجه داره و مدام از پشت سر پخش زمین میشه...یه فکرای الکی میاد سراغم که نکنه ...دعا کنید فقط نگرانیهای بیخودی مادرانه  باشه  و واقعیت نداشته باشه وگرنه من رسما دیوونه میشم

---

من یه ادم بیخودیم که هر وقت فرصت بشه الکی میگم من خیلی ادم به درد بخوریم ولی قسمت نبود به حقم برسم...در این حد عقده ایم یعنی...خواستم شما هم در جریان باشید...

چه لزومی داشت امروز من اینا رو بگم واقعا؟؟؟اححح...یاد چشمای گرد شده طرف که میفتم فکر میکرد با چه نخبه ای حرف میزنه از خودم عقم میگیره

باید یه بار دیگه که سر صحبت باز شد بهش بگم من هیچ پخی نیستم و عرضه هیچ کاریو ندارم الکی قپی اومدم...

چه اخلاق گندیه من دارم؟؟؟

----

دکتر مادربزرگم یه ازمایش پوکی استخوان براش نوشته ۲۵۰تومن...اون وقت بچه هاش سرش دعوا دارند...من گفتم بی خیال بابا نصفشو من میدم نصفشم بقیه بدند(همچین آدم دست و دلبازی هستم ها)...خاله کوچیکه هم گفت باشه نصف دیگه اش هم من میدم(اونم همچون آدم دست و دلبازیه ها)...اون وقت اون نکبتی نخاله بزرگه رفته یکی دیگه رو اجیر کرده که زنگ بزنه خاله کوچیکه بگه واسه چی میخواین ببریدش آزمایش؟این دیگه پیره معلومه پوکی استخون داره دیگه!!!

وای که چقدررر من از این پیرسگ متنفففرم...اینقدر با تزهای مزخرفش زندگی منو تحت تاثیر قرار داد و رابطه مادرم و کاف رو تنش زا کرد که نگو

به خاله کوچیکه گفتم وقتی دکتر براش ازمایش نوشته لابد نیاز بوده پس به حرف این پیری گوش نده...مگه دکتره توی همه چی دخالت میکنه؟حالا چون مامانت پیره پس قرص و دارو هم براش نخر تا خدای نکرده بمیره...

دیگه مجاب شد بره

----

نظرات 4 + ارسال نظر
تپلی دوشنبه 31 اردیبهشت 1397 ساعت 18:11

سلام عزیزم انشالله که چیزخاصی نیست نگران نباش حتما ازنتیجه دکتررفتنت به ماهم بگو

سلام...فدای تو عزیزم...حتما پنجشنبه میبرمش دکتر

دریا یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 ساعت 21:45 http://qapdarya.blogfa.com

سلام عزیزم
انشاالله که چیزی نیس غصه نخور عزیزم ولی سعی کن دکترببریش
من نمیتونم با ادمهایی که بدی هاشون تمومی نداره کمک کنم ودرارتباط باشم کاری که تومیکنی پسندیده ودرست هست ولی من اگربودم نمیتونستم کمک کنم
مطمئنم خدا یه روزی یه جایی اینقدر حال خوب بهت میده که تمام این روزهای سخت یادت میره ...اینو روباور دارم
شادوسلامت باشی مواظب خودت ودخترهاباش منم دعا کن

سلام خانوم...این حرفو نزن ... من اینقدر دلم میخواست جای تو بودم و شغل تو رو داشتم که خدا میدونه...معلومه خدا خیلی دوستت داره که توی این مسیر قرار داری

مریم یکشنبه 30 اردیبهشت 1397 ساعت 10:07 http://navaney.blogfa.com/

سلام عزیزم
انشاالله که چیزی نیست
یه متخصص ببر، حتما
زود هم بیا بگو که چیزی نبوده

سلام عزیزم
منم امیدوارم...
پنجشنبه اگر کاف و خانواده فضولش بذارند میبرمش پیش دکتر خودش

ندا شنبه 29 اردیبهشت 1397 ساعت 14:26 http://mydailyhappenings.blogsky.com/

انشالله که فلفلی چیزیش نیست. ولی از کجا میدونی بخاطر سرگیجه ست؟
خاله بزرگه چرا اینجوریه؟؟؟ امیدوارم سرِ خودش هم بیاد

ممنونم عزیزم...خب انگار تعادل نداره و هی تالاپ تالاپ میفته...البته از بس تند تند هم میخواد بدوه شاید باشه...نمیدونم
خاله بزرگه یه عقده ای به تمام معناستو فعلا گویا دنیا به کامش شده برعکس گذشته ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد