من خیلی تنهام

خودم مقصر این تنهاییم

من خیلی تنهام

خودم مقصر این تنهاییم

کادوی روز زن

و اما کادوی روز زن برای من توافقنامه ای بود که طی آن من خونه را به ازای مهریه و نفقه بچه ها و خودم و اجرت المثل و هرچیز مالی دیگه به اضافه حضانت بچه ها میگیرم و در عوض کاف میره تقاضای طلاق میده...به همین راحتی

گفتم این شرط آدمیت نیست

سلام

چطورید

من که خیلی خوبم

الان آمار بازدیدهای اینجا رو دیدم و کمترین بازدیدش شونزده نفر بود.‌‌جالبه که حداقل روزی شونزده نفر به یادم بودن...نه؟؟؟

منم که کمبود توجه دارم چی بیشتر از این خوشحالم میکنه

 هنوز نتونستم جدا بشم‌!!!...اما جدا زندگی میکنم و قصد برگشتن هم ندارم.البته از اون طرف هم اقدامی برای آشتی نشده که هیچ شکایت و شکایت کشی هم کردند

دیگه هیچی

سوالی داشتین بپرسین عزیزای دل


مغزم پر حرفه ولی جایی ندارم برای گفتنش

۰-شنیدم نگرانم بودید؟

خب راستش الان که وبلاگو دارم تخته میکنم دیدم واسه هر پست ُ(حالا هرچقدر درد داشتم و نیاز مبرم به همدردی)سه یاچهار نظر بوده ولی الان که دارم گورمو از اینجا هم گم میکنم خیلیا احوالمو پرسیدند...چرا انقدر نامرد بودید چرا؟؟؟

۱- داشتم میرفتم بچه ها رو از خونه کفتارا بیارم که کاف عوضی گوشیمو از کیفم قاپید...اینچنین بود که هول هولکی کل رمزای ایمیلا و وبلاگ و اینستا و ... را عوض کردم و رمزاش یادم نمیومد و حوصله بازیابی نداشتم...متاسفانه همه مدارکی که از کاف جمع میکردم توی اون گوشی نگهداری میشد ولی کاف همه رو حذف کرد...

۲-وای اگه بدونید کاف چقدرررر زشت و پیر شده...ایکبیری بی خاصیت آشغال

هنوزم دلم براش میسوزه ولی  به خودم نهیب میزنم که من مسئول خوشبخت کردن و خوشحال کردن مردم نیستم اونم یه همچین مردم عوضی...

۳-مادرم که معرف حضورتون هستند...شرف برام نذاشته...هرجا میرم میگن شنیدم میخوای جدا بشی...نکن این کارو‌‌‌...مامانت که میگه تو دوستش داری؟پس چرا میخوای جدا بشی؟حداقل بچه ها رو بده بهش تا بفهمه بچه داری چه سخته و خرجیشونو بده!همه اینا حرفای ننه خنگ منه که مثلا از بقیه خواهش کرده به من انتقال بدند‌‌‌...ولی حرفاشون به شخمم نیس

۴- به طرز عجیبی آدما رو براحتی  از زندگیم خط میزنم‌‌...با این توجیح که من از یه رابطه ده ساله دارم میام بیرون پس بیرون اومدن از بقیه روابط کار سختی نیس....خلاصه تنهاتر از قبل شدم ولی به رک و راستیش می ارزه

حتی مادرمو هم دیگه دوست ندارم...بچه ها رو فقط دوست دارم ولاغیر....احساس میکنم همه توی بدبختی من نقش داشتند الا این دوتا طفل معصوم...یه انتقام شیرین هم از همشون گرفتم...حداقل از مادر و پدرم و کاف انتقام گرفتم

۵-گاهی توی اتوبوس یا خیابون یا خونه یا  هرجای دیگه دلم میخواد یه دفترچه خاطرات داشتم و درمیوردم و از حس اون لحظه ام مینوشتم...اما مگه من حریم خصوصی برام مونده؟؟؟هرجا باشم یه مگس وزوزو داره تو زندگیم سرک میکشه

۶-میدونید چرا تا اینجا زندگیمو کش دادم؟چون باورم نمیشد من قراره بدبخت باشم.‌‌.‌‌من یه دختر ساده پاک که پامو کج نذاشته بودم چرا باید بدبخت میشدم؟و خلاصه که با این توجیح مزخرف ده سال فرصت خوشبخت شدن به خودم دادم...

۷-خداحافظ



زبان نفهم

گناه داشت حذف کردم...اما همچنان

به شدت عصبانیمممم...

یکی به دادم برسههههه

یکی منو درک کنه.......

فلفلی چند روزیه سرگیجه داره و مدام از پشت سر پخش زمین میشه...یه فکرای الکی میاد سراغم که نکنه ...دعا کنید فقط نگرانیهای بیخودی مادرانه  باشه  و واقعیت نداشته باشه وگرنه من رسما دیوونه میشم

---

من یه ادم بیخودیم که هر وقت فرصت بشه الکی میگم من خیلی ادم به درد بخوریم ولی قسمت نبود به حقم برسم...در این حد عقده ایم یعنی...خواستم شما هم در جریان باشید...

چه لزومی داشت امروز من اینا رو بگم واقعا؟؟؟اححح...یاد چشمای گرد شده طرف که میفتم فکر میکرد با چه نخبه ای حرف میزنه از خودم عقم میگیره

باید یه بار دیگه که سر صحبت باز شد بهش بگم من هیچ پخی نیستم و عرضه هیچ کاریو ندارم الکی قپی اومدم...

چه اخلاق گندیه من دارم؟؟؟

----

دکتر مادربزرگم یه ازمایش پوکی استخوان براش نوشته ۲۵۰تومن...اون وقت بچه هاش سرش دعوا دارند...من گفتم بی خیال بابا نصفشو من میدم نصفشم بقیه بدند(همچین آدم دست و دلبازی هستم ها)...خاله کوچیکه هم گفت باشه نصف دیگه اش هم من میدم(اونم همچون آدم دست و دلبازیه ها)...اون وقت اون نکبتی نخاله بزرگه رفته یکی دیگه رو اجیر کرده که زنگ بزنه خاله کوچیکه بگه واسه چی میخواین ببریدش آزمایش؟این دیگه پیره معلومه پوکی استخون داره دیگه!!!

وای که چقدررر من از این پیرسگ متنفففرم...اینقدر با تزهای مزخرفش زندگی منو تحت تاثیر قرار داد و رابطه مادرم و کاف رو تنش زا کرد که نگو

به خاله کوچیکه گفتم وقتی دکتر براش ازمایش نوشته لابد نیاز بوده پس به حرف این پیری گوش نده...مگه دکتره توی همه چی دخالت میکنه؟حالا چون مامانت پیره پس قرص و دارو هم براش نخر تا خدای نکرده بمیره...

دیگه مجاب شد بره

----